زندگی به سبک اشباح و شیاطین | ||||||||||||
پیشگویان بزرگ و جهان ارواح
v امروز : 4 بازدید v دیروز : 0 بازدید v کل بازدیدها : 31774 بازدید
|
استیو لئوپارد قاتلی سراسر وحشت یا قربانی شکست خورده! همه ی ما لئوپارد را میشناسیم!شخصیتی منفور که به سختی از آن در کتاب ها به خوبی یاد شده!حتی در کتاب سیرک عجایب هم ویژگی های وحشتناکی هم چون خشونت بیش از اندازه،حملات عصبی،مشکلات خانوادگی ، افسردگی و خیلی چیزای دیگه به اون نسبت داده شده!! توی سیرک عجایب گفته میشه که همه از استیو وحشت داشتند؛هیچ کس اونو دوست نداشت؛حتی مادرش،همه از اون متنفر بودند،به غیر از دارن!پس می تونیم بگیم که بزرگترین چیزی که اونو تو زندگی اذیت می کرد کمبود محبت بود؛استیو همیشه تشنه ی محبت بود و از کسانی که نسبت بهش محبت نداشتند متنفربود!برای همین با دارن دوست بود!دارن به استیو محبت می کرد،از اون نمی ترسید؛به اون عشق می ورزید!و استیو هم جواب محبت های دارنو می داد! برای همین ما شاهد تیکه هایی هم چون "گفتم:شاید علتش همین باشد.ولی بیشتر به خواطر حرفی است که تو زدی.تو می خواستی یک شبح بشوی و اگر می شدی،دنبال من می آمدی.می دانی که،اشباح اول دنبال کسانی می روند که از همه بیشتر میشناسند! استیو گفت:«در کتاب ها و فیلم ها این طوری است،ولی در واقعیت ،قضیه حسابی فرق می کند.من به تو آزاری نمی رسانم،دارن،هیچ وقت!»" یا همون تیکه ای که دارن به استیو گفت وحشی و استیو عصبانی شدو و رو سینه ی دارن نشست... "کمی آرام شد و گفت:«معذرت می خواهم.اصلا دست خودم نبود.اذیتت کردم.آخر حرف های آقای کرپسلی ترا از من دور کرد.تو به کلی مرا نادیده میگری.آخر،تو بهترین دوست من هستی.تو تنها کسی هستی که می توانم حرف های دلم را به او بگویم.اگر تو دیگر با من دوست نباشی نمی دانم دیگر چه کار باید بکنم.» او شروع کرد به گریه کردن.چند ثانیه فقط نگاهش کردم هم ازش می ترسیدم هم دوستش داشتم!می خواست گریه نکند ولی چند دقیقه طول کشید تا توانست آرامش پیدا کند." یا وقتی که استیو خانم اکتا را دید و داشت در باره ی این که ـقای کرپسلی برای گرفتن عنکبونش به سراغ دارن بیاید ،حرف می زد. "استیو گفت:نمی دانم کار خوبی است یا نه!تنها چیزی که می دانم این است که من نمیگذارم به تو آسیبی برساند" `~`~`~ این چیزا رو نوشتم تا بگم استیو لئوپارد آنطور که ما فکر می کنیم وحشی و خون خوار نیست یا حداقل نبود،تا زمانی که دارن ترکش کرد،دارن با ترک کردن استیو زندگی به او نبخشید بلکه تنها چیزی که بخشید،ترس،تنهایی،غم و در آخر نفرت از زندگی ،انسان ها و خودش بود! با رفتن دارن استو فکر کرد که دارن هم مانند بقیه از او متنفر است!من با حرف آقای کرپسلی که گفت خون استیو بد و کثیف است مخالفم!خون استیو پر از بدی نبود؛بد نبود تا زمانی که تمامی انسان های اطرافش به او بدی کردند!من نمیگم دارن در حق استیو بد کرد یا آقای کرپسلی آینده ی استیو را خراب کرد؛نه،ابدا،من اصلا همچین منظوری ندارم!ولی خداییش تنها چیزی که باعث شد انقدر استیو کثیف و بد بشه چه چیزی غیر از تنهایی و کمبود محبت بود؟ به نظر چیزی که باعث شد ارباب شبح واره ها به وجود بیاید استیو و شرارت درونش نبود،بلکه نفرت انسان ها به استیو بود!!! ```````````````````````` ممنون میشم اگه منو با نظراتتون دلگرم کنید! ~~~~~~~~~~~~~~~ فکر کنم دفعه ی بعد دانلود جلد چهار یعنی کوهستان اشباح بگذارم!! نویسنده : دوشیزه شوکران
لیست کل یادداشت های این وبلاگ |
شناسنامه v پارسی بلاگv پست الکترونیک v RSS v
دوشیزه شوکران
من عاطفه،13سالمه پارسال اواخر تابستون 3جلد اول کتابای حماسه ی دارن شانو خوندم ولی به خاطر امتحانات به بقیش نرسیدم،ولی اول تابستون امسال 3 جلد دوم خوندم و دیگه دیوونش شدم!6 جلد یاقی موندرو تو 5 روز خوندم!!!!!!!! الانم تقریبا لرد لاسو تموم کردم،امید وارم از وبم خوشتون بیاد!و در ضمن من نمی دونم چرا جدیدن یه نوع جنون نظر پیدا کردم ،پس لطفا نظر فراموش نشه!
| ||||||||||
template designed by Rofouzeh |