• وبلاگ : زندگي به سبك اشباح و شياطين
  • يادداشت : خدا حافظ
  • نظرات : 1 خصوصي ، 16 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    نه خوشم اومد:

    خلاصه اي از ((بك)) (Bec) كتاب 4 نبرد با شياطين اين متن آخر كتاب رو لو نميده:

    بک جلد چهارم از سري سرزمين شياطين نوشته شده توسط درن شان است. اين کتاب چهارمين کتاب منتشر شده از اين سريست و آخرين جلد انتشار يافته تا اينجاي کار. برجسته ترين شخصيت کتاب که در واقع مرکز داستان است بک نام دارد. داستان در کشور ايرلند در چيزى حدود 1600 سال قبل مى‌گذرد.

    خلاصه اي که داستان را لو نمي دهد:
    وقتي که من هنوز از در نگذشته بودم چيزي پشت سرم نفس کشيد،"بک ک ک ک"... گيج شده ام. نميتوانم هيچ چيزي ببينم و نميتوانم براي کمک کسي را صدا کنم، اما ميدانم که تنها نيستم سپس نبردي تيره، پنجه هايي خارج از تاريکي...با صورتي مچاله...چشماني آتشين ... يک رديف دندان....و ابليس من را گرفت
    بک مثل يک بچه براى زندگى اش مى جنگيد. به عنوان يک راهبه در حال تعليم سعى ميکرد که بتواند در قبيله اى جا بگيرد که به استعداد هاي او نياز دارند ولي از قدرتش مى ترسيدند. و زماني که شياطين آمدند، نبرد يک جنگ ميشود.
    جادوي بيک ضعيف و تربيت نشده بود تا اين که او، دراستِ کشيش را مي بيند. تحت راهنمايي او، بک و گروه کوچکي از سربازان، عازم سفري دراز از سرزمين دشمن شدند تا با ديموناتا در خاکشان روبرو شوند. اما با تصور ناگوار اين که نبرد نهايي يک قرباني نياز دارد...

    اگر مايليد آخر كتاب رو بفهميد به www.darrenshan.ir بريد.